مردم شهري كه همه در آن مي لنگند، به كسي كه راست راه مي رود، مي خندند.
از کسی که کتابخانه دارد و کتاب زیاد میخواند نباید ترسید. از آن کسی باید هراسید که تنها یک کتاب دارد و آنرا مقدس میداند و هرگز آنرا نخوانده است.
+ نوشته شده در شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۱ ساعت 20:24 توسط سمانه
|
قرارمان فردا پای همین شعر که قرار است ادامه اش آواز کشتگان باشد یا نیمه ی دیگر تو که پشت همین دیوار جا مانده است نگران مباش این بال های بریده پایان خوشی خواهد داشت.
تو مثل لاله ی پیش از طلوع دامنه ها که سر به صخره گذارد غریبی و پاکی تو را ز حسرت طوفان به سینه می سپرم عجب سعادت غمناکی(منوچهر آتشی)